/



























کلیدهایی برای کار روی وابستگی عاطفی


این متن ترجمه ای است از




ما زنها بیشتر از مردها از وابستگی عاطفی رنج می‌بریم چون فرهنگ مردسالار/پدرسالار به ما باورانده است  که با موهبتی ویژه برای عشق بی قید و شرط و دگرخواهانه به دنیا می آییم. از کودکی به ما می آموزند که اهمیت بیشتری به عشق و به مرد زندگیمان بدهیم تا به خودمان. به همین دلیل ما بیشتر رمانتیک و احساساتی هستیم و از شروع بلوغ ساعات زیادی خودمان را زمان ملاقات با "طرف" تجسم می‌کنیم، رمان می‌خوانیم، با دوستان از مشکلات احساسیمان حرف می‌زنیم، فیلم‌های رمانتیک تماشا می‌کنیم و نامه و یادداشتهای روزانه می نویسیم و خلاصه زندگی به شدت رمانتیکی داریم.
با داستانهایی که از کودکی برایمان می‌گویند یاد می‌گیریم خوشبختیمان را منوط کنیم به آمدن شاهزاده سوار بر اسبی که زندگیمان را تغییر دهد و اینطوری است که اگر نیاید رنج می‌بریم، اگر چنان که تجسمش می‌کردیم نبود یا اگر بعد از یک مدت تصمیم گرفت که از ما جدا بشود یا از قصرش بیرونمان انداخت . یادمان دادند از تنهایی بترسیم و به ما گفتند که بدون عشق هیچ چیزی نیستیم. به همین دلیل زمان و انرژی زیادی را صرف یافتن "طرف" می‌کنیم و به همین دلیل وقتی هم داریمش می‌ترسیم که از دستش بدهیم، بهش می‌چسبیم و انگار که کپسول اکسیژنی است که ادامه زندگی بدون او غیر ممکن است. 
وابستگی عاطفی را از طریق فرهنگ و تعاملات اجتماعی یاد می‌گیریم و با وابستگی اقتصادی، ترس‌ها و عدم اعتماد به خود تحکیم می شود. هرچه بیشتر تنها هستیم بیشتر احساس نیاز به او در ما تقویت می شود و این نیاز خطرهای خودش را دارد مثلاً انتخاب زوج نا مناسب یا کسی که ایجاد یک رابطه عاشقانه، سالم و متعادل با او غیر ممکن است. یا اصرار به ادامه رابطه ای که تو را شاد و خوشبخت نمی‌کند، یا گول زدن خودمان با این وعده که بلاخره "طرف" تغییر خواهد کرد، بهتر خواهد شد یا دوباره ما را مثل روزهای اول دوست خواهد داشت، یا زندگی با یک ترس دائمی که نکند ترکمان کنند، یا احتمال اینکه با یک غیرت احمقانه زندگیمان را تلخ کنند و یا هویت شخصیمان را برای عزیز بودن برای "طرف" از دست بدهیم، یا تحمل بدرفتاری در
رابطه  به دلیل ترس از تنها ماندن. 
وابستگی عاطفی مجموعه ای از ترس‌های فراوان است: ترس از تنها ماندن، ترس از اینکه لیاقت دوست داشته شدن را نداریم.